مسعود 1402 شهریور 18 شعر

خدا نور! است

Blog image

این یک تشابه نیست خدا نور است همان خدانور لجه ای است. این روزها حال هیچکس خوش نیست. از هر طرف اخبار گوش خراش و نفرت انگیزی به گوش می خورد و بعضی از این اخبار متاسفانه کیان آدم را به هم می ریزد از آن جمله است شیون ماردان داغ دیده ای مانند کیان پیرفلک

خدا نور! است
خدا رنگین کمان است
خدا آن روی ماه بینظیر است
خدا دانای عاشق در زمان است
خدا بینا تر از هر تیز بین است
خدا تنها ترین عشق حزین است
خدا گاهی دلش تنگ و غریب است
خدا عاشق بر این دیوانگان است
خدا رنگین بهشتش با کیان است
خدا دلبر خدا دلدار یار است
خدا بر هر غریبی دوستدار است
خدا یار رحیم و یار غار است
خدا قهار و قاهر بر فغان است
خدا اینجاست آنجا در کمین است
خدا همراه و همگام طنین است
خدا خونخواه بر این قاتلان است
خدا اینبار کمتر با حزین است
خدا! مهسا، خدا! نیکا، خدا صبر عظیم است
خدا باوان دگر اینک یتیم است
خدا آرتین دگر سنگ صبور است
خدا مادر در این کشور امیر است
خدا اینک کیان خواب عمیق است
خدا افکار ما رونق گرفته است
خدا نیلوفر میهن اسیر است
خدا جادی خدا شادی اسیر است
خدا اینک وطن درجا اوین است
خدا این صورتم آتش گرفته است
خدا این صبر من آتش فشان است
خدا بر چهره ام گریه روان است
خدا این بغض در سینه نهان است
خدا قدم دگر عین کمان است
خدا این گرده ام زخم ددان است
خدایا صورتم چنگ کیان است
خدا یا دیده ام خونین و تار است
خدا خاک زمینم سرخ رنگ است
خداوندا خدایی سخت سخت است
خداوندا ولی ایران قشنگ است
خداوندا دل ما تنگ یار است
خداوندا، حبیبم، وقت تنگ است!

روز دفن کیان پیر فلک – شیون مادر
۲۷ آبان – فردیس – ساعت ۱۸