اهل ایرانم من
این روزها بحث از تجزیه طلبی زیاد شنیده میشه اما من بعید می دانم که مردم فهیم ایران اجازه چنین اقدامی را به کسی بدهند. شعر اهل ایرانم من هم تأکیدی است بر همین موضوع.
من چه هستم سایه ای از روح یک کرد دلیر
یا لرستان نجیب یا فارس یا دشت و کویر
من بلوچم؟ زاهدی از خانه رستم سرا
یا که من البرزی ام شیر ژیان خوش صدا
من ز تهرانم میان نوگلان سربدار؟
یا گلستان مهد سر سبز یلان ماندگار
من ز گیلانم ولیکن همره مازندران
یا ز کاشان و قم و ایلام و قلب اصفهان
یزدی ام من یا خراسان و ز کرمان نجیب
بختیاری، بندری، یا از دیار احمدی (بویراحمد)
از دیار اکبتان (همدان) یا مرکزی یا اردبیل
مهد قزوین یا ز سمنان، اهل زنجان شکیل
آذری هستم؟ ز خوزستان ؟ ز بوشهر جنوب
هرمزی هستم که شاید می کشم یک سر نهیب
اهل کرمانشاه و ایران، مهد دل های غریب
موطن من هست ایران ، مست و شادان و عجیب
نیست بین ما تفاوت در محل و نقطه ای
جمع گردیم و بخوانیم با دوصد خون دلی
هر که گردیده است روزی میهمان در بین ما
همچنان گوید که باشد بین آنها همدلی
ما نترسیم و بجنگیم و بمیریم بهر هم
چونکه دارد این دل ما دغدغه از رفع غم
گر تو با ما بوده ای و آن دلت باشد رهی
رحم کن بر ما و بر من تا بخندد نوگلی
در مسیر زندگی ، اینک زنان همچو ماه (مهسا)
کرده اند آزاد یکجا خنده جای اشک و آه
آری هستم من ز ایران و نی ام چون اجنبی
دائما سرخوش ز خون دیگران و بد دلی
روزگارم بس خوش است و من شدم پر مدعا
خاک پای مردمان و سرزمین و این نسا
شنبه چهاردهم آبان ماه
تولد خونین من – ساعت ۳:۳۰