مسعود 1402 شهریور 18 شعر

من کی ام؟

Blog image

من کی ام؟ این سوال همیشه برای آدم ها مطرح هست. شنیده ام که افتادن در افسردگی یکی از بزرگترین اتفاقات مهم زندگی است چون وقتی از آن خارج شوی، به شدت خود را پیدا خواهی کرد.

من کی ام
یک آدم سرخورده و سرگشته دل؟
من کی ام
مردی ازآن نامردمان بس خجل؟
من کی ام
گمگشته ای در خود بدنبال سجل؟
من کی ام
جسمی پر از کبر و غرور یا شاه چل؟

من چه هستم
لکه ای زیبا، حزین و دل فریب؟
من چه هستم
خواهش یاری که خود هستم غریب؟
من چه هستم
یک اثر از دست استادی نجیب؟
من چه هستم
حاصل یک لحظه از عشقی عجیب؟

من نخواهم
زندگی در بین دل های شقی
من نخواهم
هرزگی از خواهش و دلدادگی
من نخواهم
آن ترحم بهر این نازک دلی
من نخواهم
عمر را با این همه سنگین دلی

من ندارم
سرخوشی از بهر دلهای حزین
من ندارم
آرزویی جز برای مردمان سرزمین
من ندارم
هیچ عهدی تا کنم دل را غمین
من ندارم
پای بندی جز برای سه عزیز نازنین

نیستم من
دیگر آن ابر سراسر رو سپید
نیستم من
بلندای دماوند پر از بیم و امید
نیستم من
قبله ای بهر دلی تنها و لرزان همچو بید
نیستم من
سر خوش و شادان و پرشور و نوید

پس چه هستم
اشتباه لحظه بیم و امید زندگی
پس چه هستم
حاصل یک دلخوشی لحظه ای
پس چه هستم
تکه ای از یک قطار زندگی
پس چه هستم
لکه ای تاریک در یک بندگی

من نی ام
سردار دلهای حزین و گمشده
من نی ام
بر تارک آن عشق با غم پر شده
من نی ام
ایوب صابر بر قلوب له شده
من نی ام
آن آدم سابق چو در خود گم شده

کاش باشم
من رها از هر گناه و بردگی
کاش باشم
من جدا از هر چه یوغ بندگی
کاش باشم
جوهری در دست هر صورتگری
کاش باشم
من یگانه عاشق بی سنگری

دروس – سه شنبه ۲۵ بهمن – ۲۴:۳۰