روزگارم بد نیست
به نظرم کسانی که می خواهند خودشان را خوب نشان دهند می گویند روزگارم بد نیست. اصلا این روزها خوش و سرحال نیستم.
روزگارم بد نیست
گمشدم در تن این پیکر بی فردایی
دل پر خون و دو چشم ناسور
سر پر باد و تن بی همراه
گم شده در کمر صحراها
پی ابری که خودش در پی سیلابی بود
دربدر در پی رویای دلی خوش، بی غم
این تن خسته و فرسوده من
آرزویی دارد
که نباشد به تن هیچ کسی
گم شدن در خود و
دوری ز بر ناز کسان
********************
هست تنها این دلم، در عنفوان پیری اش
نیست در بند دلم، حتی اگر خود گویدش
********************
نیست دیگر در درونم
سایه ای از جنس نور
هر چه بود و هر چه آمالم
شکست در آن بلور
شیشه ای بود این دلم
از نازکی همچو حریر
باد هم بشکست آن را
باز گشتم من خمیر
کاش اینک در بغل گیرم
دلی باز و فراخ
تا شوم دریا و در خود جا کنم
صد یونس و همراه پیر
یکی از همین روزها، همین حوالی، ساعت بی ساعتی