کوتاه کوتاه
کوتاه کوتاه نامی بی مسما برای شعرهایی است که چند بیت کوتاه بیشتر نیست. آنها را با هم در اینجا آورده ام.
چیست این سینه که مالامال توست
چیست این غم که پر از آثار توست
من ندانم از چه پرپر گشته است
این دل پر خون پر از خون دل پر رنج توست
هر کس آید می رود در پیشگاه رب خود
باز او لرزان شود اندر بر مولای خود
این که باشی سروری یا چون من کهنه قبا
باز باید سر فرود آرید بر ارباب خود
می رود امروز او و من بمانم منتظر
تا که عمرم پر شود تا پر کشم بر کوی خود
عشق شاید بعد از این این دیده را رسوا کند
این دل غمدیده را شاید پر از بلوا کند
زیر این خاکستر غم آتشی سوزان شده
آن شراره بعد از این شمع دلم گریان کند
گریه ای دارد دلم اما دو چشمم چون کویر
شرحه شرحه سینه و پشتم پر از شمشیر کین
نیست در دور و برم همراه و هم پیمان دل
در کدامین قصه ام من که فقیرم اینچنین
ای دل چرا رنجیده ای
از این و آن فرسوده ای
تنها کجا زین آشیان
پر می زنی ای ناتوان
شور مستی، شور هستی، شور عشق
هر سه یک باشند در دوران عشق
بی نمک باشند شوری های دنیا یک سره
جز همان شوری که ریزد از قد بالای عشق