مسعود 2024 اکتبر 26 شعر

گم گشته

Blog image

گم گشته برای همه کسانی چون من هست که به قید اجبار در انتظار نوبت رفتن مانده اند و مجبورند رفتن دیگران و البته زجر کشیدن ماندگان را تحمل کنند. شاغلام هم رفت. روزهای سختی در انتظار بازماندگان بخصوص دختران عزیز و پسر دوست داشتنی اش هست. صبرشان فراوان، روحش قرین آرامش.

شام غریبان غلامعلی قاسمی (شوهر خواهر گرامی)، پنجم آبان ۱۴۰۳ ، ساعت ۲۱ ، شهر پردیس

گم گشته - شعر مسعود صبغی

پی‌نوشت:.

نکته عجیب و رمز آلود مرگ و رفتن و نیستی برای هیچکس مشخص نیست. اینکه چگونه و در چه حالی می روی؟ با رفتنت دیگران چه خواهند کرد؟ چرا آمده ای؟ چرا می روی؟ راحت رفتن بهتر است یا سخت رفتن؟ اول راحتی است؟ اینجا تمرینی است برای آنجا؟ آنجایی وجود دارد؟ قابل لمس و درک است؟