حال دل
این شعر ، حال دل همگی ما آدم ها در روزمرگی های موجود هست. یک روز عالی و یک روز نالان. یک روز شاد یک روز افسرده. با یک جمله یا فکر و نگاه به هم می ریزیم و باز با همین دلایل برعکس می شویم.
کافی است که کمی این روزها و شب ها و این حالات را با نگاهی دیگر بنگریم و بررسی کنیم، با احتمال بالایی می توانیم به مشکلات کوچکی که باعث این حالات می شود دسترسی پیدا کنیم.
امشب دلم با دیگری است
در بند سیمین ساغری است
ساقی بیاور می که من
حال دلم پرسیدنی است
دیشب دلم نامرد بود
در فکر نوش و درد بود
از بس که خونین بود لبش
حالش بسان مرگ بود
فردا روم در آسمان
هم رقص باد و بادبان
چرخی زنم در کهکشان
آری بشویم دل ز جان
امروز دل را لحظه ای
بردم بسوی گلبنی
تا پر کشد از همدمی
کویش نباشد گلشنی
این شب بجای چشم ها
دست و لب و پیوندها
دیدند و بر آتش زدند
خواب خوش سیرنگ ها
رندی در این شب از سحر
تا آخرین وقت نظر
گردید و جنبید و ندید
آن ساغر و آن خوش کمر
دروس – ۳:۴۰ بامداد – پنجشنبه ۱۲ مهر
. پینوشت:
سیرنگ یا همان سیمرغ پرندهای شگرف و اسطورهای است که جلوههای متفاوت و خارقالعاده در عرصهٔ افسانه، حماسه، فلسفه، عرفان، پزشکی و بهطور کلی در فضای فرهنگ ایرانی داشتهاست.