عاشق شدم
عاشق شدم جمله کوتاهی که زیاد شنیده ایم. به نظرم عشق را خیلی خیلی دم دستی توصیف می کنیم. تأثیر گذاری عشق و وجودی نو در زندگی، بر روی تمامی لایه های زندگی و هستی آدمی تأثیر می گذارد. یک عشق می آید اما خیلی چیزها دوباره باز تعریف می شوند.
روزی که چشمانت مرا
دزدید از بخت و بلا
رستم ز درد و رنجها
عاشق شدم بر آن جلا
روزی که سودای دلت
بر ریخت بر روی لبم
آتش مرا در برگرفت
نوری شدم بی انتها
روزی که سیمین دست تو
با کیمیا و ریمیا
زر کرد مس را در تنم
با آن کرشمه آن ادا
روزی که گرمای تنت
آن هُرم تب دار لبت
جوش و خروشی نو فکند
در خون و در رگهای ما
روزی که من درمان شدم
از دین خود حیران شدم
کافر شدم مرتد شدم
از آن نوا و آن صدا
روزی که من رسوا شدم
شیدا و بی پروا شدم
داوود وار آن نغمه ات
بنشست در جانان ما
وقتی عشق بیاید خیلی چیزها دیگر باید بروند در اصل دیگر جایی برای آنها در زندگی با عشق وجود نخواهد داشت: غرور، خود، من، حساب و کتاب، ترس، طمع، عمر، زمان از این جمله اند.
دروس – چهارم مهرماه ۱۴۰۳ – ۲ بامداد