تیغ و خنجر
مدام در زیر تیغ و خنجر دست و پنجه نرم می کنیم. آرامشی در این کشور نیست. آماری دادند که ۹۷ درصد مردم از مشکلات روانی رنج می برند. این یعنی یک بلای جمعی. خداوندا کمک کن.
این تنم در آتش است
صورتم در ماتم است
این تنم در غربت است و
این وجودم کافر است
در دل این شب پر از درد و غمم
پر شده از داغ سرد این پیکرم
هر کجا هم می روم
باز هم از آن خودم غمگین ترم
دلبرانم همگی در رنج و غم
دوستانم سر به سر با کوه درد
مادر و بابا کنون از زیر خاک
دل غمین این من زیلو تن اند
پشتم از بس جای تیغ و خنجر است
همچو یک توری بدون پیکر است
دارم از دست خدا و بنده و هر مرد و زن
صد گله اما چه گویم او ز من توری تر است
نیست کس را دلخوشی حتی برای لحظه ای
ای خداوندا خدایا پس چرا اینگونه است؟
یک زمانی دلخوشی را میشدش با چک خرید
اینک اما دلخوشی در صدر و ما در حسرتش
نوش دارویی بخواهم سر کشم شاید دلم
پر زند سوی بتان در آن جهان دیگرم
شاید اند بخت روزی بریزد ایزدم
یک دو روزی دلخوشی تا سر کشم آن ساغرم
تهران – ۲۴ اسفند ۳:۵۰ دقیقه بامداد