مسعود 1401 خرداد 20 شعر

اولین بدون تو

Blog image

اولین سال تولد خواهرم بدون خودش قدسی صبغی هست به همین دلیل اسمش را گذاشتم اولین بدون تو. من داغ کم ندیدم اما این سخت ترین داغی بود که من دیدم و البته بقیه هم همینطور بودند. دقیقا معنی کاری بکن ای دوست به وقت رفتن / جمعی به تو گریان و تو باشی خندان کاملا برام روشن شد.

اشک می ریزد دلم بر قامت رعنای تو
شعله ور گردد سرم از خنده زیبای تو
یاد می آرم رخت را آن دم گل خنده ات
انگبین هیچش نبود از شهد زیبا روی تو

خان داداش می گفتی و حرف دلت را می زدی
مرد تو بودی و بر من انگ والا می زدی
تو بزرگی و کنون از رفتنت هر دم دلی
سر فرو می ریزد از آن هُرمِ تنِ تب دار تو

یک سره بر هر دلی تو مرحمی بودی عجیب
مرحمت می کردی و در غربت کامل بُدی
هست جای تک تک آن بوسه های پر زمهر
گلستانی پر زگل از جای آن لبهای تو

مادری کردی برایم، هم برای بچه ات
بچه آن خواهر و دیگر کسان مادرت
از برای مادرت مادر شدی تنگ دلش
باوجودی که نمی دانست مادر، قدر بودن های تو (۱)

آه از آن اشکی که بعد از رفتنت سیلاب شد
آه از آن دردی که از فرق و کمر آغاز شد
وای بر من وای بر دردانه های سرخوشت
وای بر آن همسری که سر کشید از جام تو (۲)

تو چه کردی با کسانت کاین چنین فریاد زن
در غم نادیدنت، نشنیدنت، هر مرد و زن
من ندیدم تا کنون از داغ رفتن یک چنین
ملتی باشند ناچار از فراغ و از غم فردای تو

باز خرداد است و من داغ دلم تازه شده (۳)
من به که گویم که دلتنگم، قدم هم تا شده
کاش میشد باز هم در روز میلادت یتیمی همچو من
می شنید آن خوش صدای، بانگ ای ولای تو (۴)

وای بر من که ندانستم که عمرت کوته است
وای بر من که دوباره مادری دادم ز دست
وای بر من که برای دلخوشی دادن به آن دلبر تنان
وانکردم سینه ام را از غم پایان تو (۵)

مانده است در صورتم، هم در درون فکرتم
کاش من هم داشتم یک یا دوصد فریادرس

خواستم از آن خدای بی نیاز و پر ز راز
تا نگیرد از من آن دیگر عزیزی همچو تو

پنج روز دیگر اولین سالگرد نبودن قدسی
شعر اولین بدون تو بیست خرداد ۱۴۰۱

زیرنویس

۱- مادرم مبتلا به آلزایمر بود اما مثل مادر برای مادر تا لحظه آخر مادری کرد

۲- نگران ترین همسری که در فراق یارش گریسته، شوهر توست

۳- بیست و پنجم خرداد تولد اوست

۴- تولدش که زنگ میزدم بهش تکیه کلامش این بود: ای ولا که شما به یاد من هستی

۵- در مراسمش تنها کسی که برای دلداری دادن به دیگران نتوانست عزاداری کند، من بودم