ماهدخت
شعرهای ماهدخت، سفارشی برای دختر گلم محیا سروده شده اند. کارهایی از جنس مینا و شیشه داشت و می خواست به آنجا فرهنگ هم اضافه کند.
من رخت در ماه دیدم دیده ام پر نور گشت
نور دیده برد تاریکی و چشمم خیره گشت
ماهرخ چون تو ندیدم رخ به رویت خیره شد
در درونم لولو ای رویید و بر تو خیره گشت
ماهدختم امشب از آن سوی دیگر سرزند
رونما بهرش دهید تا رخ نماید بر شما
گربه ای دارم دغل باز و حریص و حقه باز
حقه ها هی میزند بلکه نشیند همرهم
دهم بهمن ماه – یکشنبه – ساعت ۱۱ صبح – تهران