یک یک یک از هزار و چهارصد
شعر یک یک یک از هزار و چهارصد طعنه ای است بر شروع قرن جدید و هر شروعی که بالاجبار می بایست با یک آغاز شود. اگر شمارشی با یک آغاز نشود حتما در انتهای آن یک خواهد بود. همیشه یک ها بینظیر بوده اند و امیدوارم که من هم جزو آنها باشم.
یک ترین یک اینک اندر نزد ماست
یک که باشد دیگری هم جنب ماست
یک چه باشد؟ یک شروع؟ یک خاتمه؟
یک گزینه؟ یک اراده؟ یک گله؟
یک در این دوران شروع است و تمام
یک به یک باید برفتن در حریم ناتمام
یک شروع است و بباید گفت در آغاز کار
یک الهی میزنم من در شروع و ختم کار
یک اگر در ته بیاید، آن بود تأکید و جبر
یک که در مخرج بیاید می شود چندین هزار
یک دگر را تا نخوانیم و نگوئیم با دعا
یک دو شاهی هم نیارزد آن دعا و این دعا
یک قدر قدرت بنام مادر است و یک ولی نعمت پدر
یک سیه روی و سپید مویی که می نامند پسر
یک اله و یک خداوند جلیل و بس عظیم
یک سبیل و یک رفیق و یک دمی با همنشین
یک دمی بر ما نشین و همدمم باش ای دلیر
یک دلی کن با من و بر تربتم رنگی(۱) بگیر
شعر یک یک یک از هزار و چهارصد – مسعود صبغی
زیرنویس
۱- رنگ، آهنگ