یادم هست بچه تر که بودم خیلی دلم میخواست روز تولدم برسد، از روزها قبل لحظه شماری می کردم تا ببینم چه…
شعر من و خودم. تنها بودن را بسیار دوست دارم اما تنهایی که دیگران در اطرافم باشند. انگار نوعی ترس از نداشتن…
عاشق قدیمی از آن شعرهایی بود که بدون دلیل آمد. قدمش سر چشم. به نظرم اگر عشق و عاشقی نباشد دیگر دنیایی…
داغ هایی که بر اثر عزا و بخصوص ناگهانی بوجود می آیند آتشی غریب به جان می اندازند. انگار که بخشی از…
زندگی آن وقتی زیباتر است بدون داشتن ادعا تنها عاشق واقعی باشی. من و محبوبه در زندگی بدون رنگ و لعاب دیگران…
عشق ورزی به نظرم دلیل نمی خواهد. خودش می آید و فوران می کند. نوبتت که بشود و در جای خوبی که…
خداوند رحمان و رحیم خودش مبدع و وجود اصلی هر چیزی هست پس نمی توان امور دنیوی را جدای از او دید.…
تو چراغ دل من باش که من زنده شوم بعد آن وقت که رفته است نفس از یادم