زدیم و خوردیم
زدیم و خوردیم حرف دلمه! خیلی اوقات حسرت این را می خوریم که ای کاش در آن لحظه خاص، کمی بیشتر صبر و تأمل و فکر کرده بودیم!
زخمی که می زنیم
حرفی که می بُریم
نامی که می بریم
دادی که می زنیم
دلی که شکستیم
سری که بردیم
پایی که بریدیم
دستی که شستیم
یادی که کردیم
پایی که بودیم
غمی که خوردیم
نامی که بردیم
دستی که شدیم
دلی که بودیم
رهی که رفتیم
یادی که بودیم
داغی که دیدیم
جانی که کندیم
جایی که رفتیم
دلی که دادیم
آنی که بودیم
اینی که هستیم
دلی که دادیم
غمی که خریدیم
کافی است لحظه ای
حتی به یک دمی
قبل از شدن به آن
بر آن نظر کنیم
شعر زدیم و خوردیم – مسعود صبغی